بی اندازهبی اَندازِه بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، وافر، خیلی، معتدٌ به، موفور، کثیر، اورت، جزیل، موفّر، مفرط، متوافر، غزیر، به غایت، درغیش، عدیده ادامه... بِسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، وافِر، خِیلی، مُعتَدٌ بِه، مَوفور، کَثیر، اُوِرت، جَزیل، مُوَفَّر، مُفرِط، مُتَوافِر، غَزیر، بِه غایَت، دَرغیش، عَدیدِه تصویر بی اندازه فرهنگ فارسی عمید
بی اندازه بسیار، بی حد، بی حساب، بی شمار، بیمر، بی مقیاس، بی نهایت، جزیل، خیلی، بسیار، بیش از حد، فراوان زیادمتضاد: معدود ادامه... بسیار، بی حد، بی حساب، بی شمار، بیمر، بی مقیاس، بی نهایت، جزیل، خیلی، بسیار، بیش از حد، فراوان زیادمتضاد: معدود فرهنگ واژه مترادف متضاد